- پیغام رسانیدن
- پیغام بردن ابلاغ رسالت کردن: ای مرغ، اگر پری بسر کوی آن صنم پیغام دوستان برسانی به آن پری. (سعدی) از قتل من فارغ شوی حسبه الله از من پیغامی بسلطان و خواجه برسانی
معنی پیغام رسانیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیغام بردن تبلیغ رسالت کردن: اگر وقتی کنی بر شه سالامی بدان حضرت رسان از من پیامی. (نظامی)
پیغام بردن تبلیغ رسالت کردن: اگر وقتی کنی بر شه سالامی بدان حضرت رسان از من پیامی. (نظامی)
منتقل کردن پیام کسی به دیگری، برای مثال گوش دلم بر در است تا چه بیاید خبر / چشم امیدم به راه تا که گزارد پیام (سعدی - لغت نامه - پیام گزاردن)